از ماست که در ماست

کوتاه در مورد آسیب‌شناسی کنش‌های مجازی ایرانیان فیسبوک و مشخصا حمله‌ی دست جمعی به صفحه‌ی ناسا

یک: «توحش آنلاین» شاید تعریف چندان خوبی نباشد. اما کلیت درستی از این ماجرا ارائه می‌دهد. تصور کنید که چه فعل و انفعال‌های بزرگی باید در مغز رخ دهد تا نتیجه‌اش این باشد: «به پیج ناسا برو و سعی کن بانمک باشی»

دو: این دروغ بزرگ {نابودی دنیا} را خیلی‌ها در سراسر جهان باور کردند و خصلت دروغ‌های بزرگ هم همین است. ذهن را درگیر می‌کند و آدم خوشش می‌آید. حد و مرز هم ندارد این «خوش آمدن». تهش می‌شود‌‌‌ همان «حماقت» خودمان

سه: ناسا از ابتدا و با قدرت این شایعه را تکذیب کرد. حتی مستند ساخت و از هر طریقی تلاش کرد اطلاع رسانی «شفاف» کند و ذهن مردم دنیا را همچنان از مزخرفات صدتا یه غاز خالی نگه دارد. عاقبتش چه؟ کلی وقت و انرژی که خرج چرندگویی مردم کوچه و بازار شد

چهار: اعتراض چیست؟ رفتاری فردی یا جمعی بر علیه هرچه که مورد پسند ما نیست.

پنج: شبکه اجتماعی چیست؟ مکانی برای تبادل افکار و علایق با بارم بندی‌های گوناگون. حتی مخ‌زنی هم در این مقال می‌گنجد

چهار + پنج: ترکیب این دو برای شماری از هموطنانم این طور معنا می‌دهد: «در پیج ناسا بنویسم: اینجا گودبای پارتی جعفره»

آخر:

باید گفت که تکنولوژی و دنیای جذاب آن برای خیلی‌ها خطرناک است. از دید من کسی که چنین خزعبلاتی را در پیج ناسا می‌نویسد، یک ناآگاه بالفطره است که از دست روزگار، صاحب امکاناتی شده که حقش نبوده. مثل کامپیو‌تر و اینترنت و امثالهم و حالا دارد از شدت هیجان، شلوارش را کثیف می‌کند.
مانند دانش آموزی که هنوز الفبا نخوانده، «ابراهیم در آتش» شاملو را دست بگیرد.
در مورد این جریان نیاز به بیشتر گفتن نیست. راستی! چه کسی بود که گفت: خدا مملکتم را از خشکسالی و دروغ حفظ کند؟